نگاشته شده توسط: رضا گودرزی | 10 اکتبر 2010

نوشتاری از علامه حکیمی

«کتاب دانشگاه ها» و احکام شرعی آنها، به ويژه کتب معارف دينی، که اهل اطلاع مي گويند، اين کتابها و کيفيت تدريس آنها موجب دوری جوانان است از دين؛ با مدرسهايي که همه، دارای سواد لازم و فضايل اخلاقی و اطلاع از فرهنگ انسان نو، و آگاه به زبان نسل نيستند -چنانکه بايد- و برخی با توصيه ی کسانی نامتعهد به اين کلاسها راه می یابند. چگونه مقامات بالا، از اين بابت در خوابی سنگين و غفلتي بزرگ بسر می برند؟ و بگو: چگونه درباره ی تورم وحشتناک و خرد شدن ملت زير فشار سرمايه داری و … ساکتند؟
ده را همه آب در ربوده
ما لاف زنان که کدخداييم
آيا خون اين همه شهيد، از زبان لحظات و تاريخ سخن نمي گويند (هذه دماوءک و في فمي تتکلم).
آيا به همين بسنده مي کنند که جنازه مطهر چند شهيد را در جاهايی که اصلا مناسب نيست [دانشگاه ها] دفن کنند. اگر راست مي گويند چند جنازه هم در بازار ، در دستگاه قضايی ، در کنار کاخ های اشراف ، در دامنه های توچال – نه قله توچال- در ميدان بار ، در اتاق اصناف و … و در مجلس و در ميان هيئت مجريه (دولت) دفن نمايند.
فقه تشيع -ميراث خون شهيدان بزرگ بشريت- در برابر اين اتفاقات، که چه بسا ايادي استعمار و اجانب آنها را کارگرداني مي کنند، مسئول است. خون شهداء دو حقيقت آميخته است: «خون و فرهنگ». خون شهيد غير از خون مقتول است. و خون تنيده در فرهنگ و فرهنگ تنيده در خون (شهداء الفضيله)، افتخاری بی مانند و بی همانند، که به نام «تشيع»، بر چهره ی خورشيد ثبت است و در هر فجر و شفق، چونان چلچراغ بزرگ عرش، در آسمان آويخته مي شود:
و علي الدهر من دماء شهيدين عليو نجله شهادان…
ببينيد اينگونه ميراثی را نمي شود به دست عده ای نا آگاه يا مومنانی ساده انگار يا مرتجعانی بسته ذهن سپرد يا نفوذيانی مرموز (والمسئول الاصلي هو الفقه).

كتاب آنجا که خورشيد می وزد؛ محمدرضا حکيمی، صفحات ۱۵۹ و۱۶۰

نگاشته شده توسط: رضا گودرزی | 3 اکتبر 2010

گفتگوی مادر و پسر

– رضا! شبکه ی جام جم داره سریال حضرت یوسف رو پخش میکنه.

– خب، چکار کنم ؟

– نگاش نمیکنی ؟

– نه

– استغفرالله!

—————–

پ.ن : پایگاههای اطلاع رسانی آیات عظام دستغیب شیرازی، صانعی و بیات زنجانی هم فیلتر شدن. سایت ویکی پدیا هم مسدود شد.

نگاشته شده توسط: رضا گودرزی | 28 سپتامبر 2010

بی تعارف؛ حرفهای احمدی نژاد خوب بود

حرف های احمدی نژاد در مجمع عمومی سازمان ملل خیلی خوب بود؛ خیلی؛ بی تعارف. از لحاظ توجه به ارزش های انسانی، متعالی و صلح طلبانه بود. و واقعا کِی برای دنیا و مردمان فقیر و جنگ و مصیبت زده سخن گفتن از بدی های سرمایه داری، حرف زدن از عشق و صلح و محبت بد بوده که حالا باشد؟

… امّا باید یا ایرانی نباشی، یا بی خبر از ایران باشی تا بتوانی از این سخنرانی لذت ببری؛ ندانی آن که منع رطب می کند، خود مهمان اصلی بزم ِ رطب خوران است. اگر چنین نباشد از پیشنهاد تشکیل کمیته حقیقت یاب برای یازده سپتامبر خشمگین هم می شوی که در مملکت ِ خود ِ مدعی، هنوز مساله ای به نام حمله شبانه به کوی دانشگاه تهران رازی است بزرگ، یا کسی حتی نمی تواند بفهمد بالاخره سر ِ خودسرها کجاست که هر چند محکومند، ولی آزادند و بی قید.

اگر ایرانی باشی نمی توانی سخن گفتن از حکومت محبت و عشق در دنیا را با حکم انتصاب دادن به متهم اصلی پرونده کهریزک یک جا جمع کنی! نمی فهمی کسی که از بدی های سرمایه داری خبر می دهد چطور قراردادهای بزرگ و میلیارد دلاری را بدون مناقصه واگذار می کند؟ کسی که از اصلاح ساختار سازمان ملل و دمکراتیک شدن آن حرف می زند، چطور به قوانین مجلس و مجمع تشخیص مصلحت مملکت خودش هم بی اعتناست، یا دولتش تشکل های ساده دانشجویی منتقد را هم بر نمی تابد، چاپ خبر و عکس منتقدان را ممنوع می کند و وزیرانش را به جرم ناهمخوانی با اراده خودش حتی تا مرز از اعتبار انداختن “عدد” کابینه از کار برکنار می کند؟ …

باید یا ایرانی نباشی، یا بی خبر از ایران باشی تا بتوانی از این سخنرانی لذت ببری؛ این سخنرانی گوارای وجود آنانی که ایرانی نیستند و از ایران امروز خبری ندارند، نوش ِ گوش شان؛ ما که عاجزیم از راه بردن به این لذّتکده سیاسی.

منبع: وبلاگ راز سر به مهر

نگاشته شده توسط: رضا گودرزی | 25 سپتامبر 2010

کرامت انسانی

دیروز داشتم سخنرانی محمود احمدی نژاد رو تو مجمع عمومی سازمان ملل نگاه می کردم. همون اول سخنرانی حرف از » کرامت انسانی » زد. با شنیدن این عبارت به یاد خیلی چیزا افتادم: به یاد نظارت استصوابی، مردمی که بهشون میگن بزغاله و گوساله و خس و خاشاک؛ پیرمرد و پیر زنایی که به خاطر سالی چهل هزار تومن یه نصف روز تو گرما منتظر میمونن تا سود سهام عدالت رو بهشون بدن؛ مردمی که وقت سفر حضرات مثل ندید بدیدا می دَوَن دنبال ماشین اونا و صدا و سیمایی که با افتخار این تصاویر رو به عنوان سند مردمی بودن آقایون پخش میکنه و به این نکته فکر کردم که اصلا » کرامت انسانی » یعنی چی ؟

اینو بعدا اضافه کردم:

به قول مرتضی: کرامت انسانی گمشده ی ما در همه جای دنیاست، بلکه در همه جای تاریخ. البته صدر اسلام و صدر انقلاب اسلامی را باید استثنا کرد و چراغی برای دلیل راه قرار داد.

نگاشته شده توسط: رضا گودرزی | 22 سپتامبر 2010

هدفمندسازی! یارانه ها

یادمه اون اوایل که دولت تازه بحث سهمیه بندی بنزین رو راه انداخته بود تو صحبتی که با یکی از همکارام داشتم بهش گفتم نمیتونن بنزین رو سهمیه بندی کنن؛ ولی اون با نظر من مخالفت کرد و گفت اینا تا حالا هر کاری دلشون خواسته کردن و الان هم میتونن. البته اگه یادتون باشه اون زمان صحبت از بالای صد لیتر برای هر ماه بود. بالاخره با صد و بیست  لیتر سهمیه شروع شد که الان شده شصت لیتر. اینجور که بوش میاد (البته این بوش رو میگم نه اون بوش! ) همین روزا همین شصت لیتر رو هم ور میدارن و تو بهترین حالت امّت شهید پرور باید واسه هر لیتر بنزین چهارصد تومن پیاده بشن؛ تازه بعدشم کلی منّت میذارن سرمون که این قیمت نیمه یارانه ایه و باید منتظر بقیه اش باشین! راستی میدونین قیمت بنزین در کشور دوست، برادر و رفیق گرمابه و گلستان، ونزوئلا چقدره؟ بیست تومن ناقابل! حالا چرا ما باید تو قیمت سوخت خودمونو بچسبونیم به نظام سلطه و سرمایه داری! من که نمی دونم چی بگم. فکر نکنم لازم باشه از اختلاف سطح درآمد مردم ایران و کشورهای دیگه چیزی بگم. حساب آب و برق و گاز و گازوئیل هم که جداست؛ گرونی حاصل از افزایش قیمتها کمر آدم سالمو هم می بُره چه برسه مال من که عملیه! فکر کنم بیشترین ضرر رو متکدیان یا همون گداهای خودمون کنن؛ چون از یه طرف تعداد کسایی که بهشون کمک میکنن کم میشه و از طرف دیگه رقبای زیادی پیدا میکنن! جداً از همین الان دلم واسه اون بدبخت بیچاره هایی که ماهی دویست، سیصد هزارتومن در میارن و همین الانم هشتشون گرو نُهشونه، میسوزه. از ما که کاری بر نمیاد؛ خدا آخر و عاقبت مردم رو با این وضعیت به خیر کنه.

نگاشته شده توسط: رضا گودرزی | 21 سپتامبر 2010

سکینه محمدی آشتیانی رو که میشناسید؟ همون خانمی که چند وقتیه اسمش به خاطر محکومیت به سنگسار به اتهام زنای محصنه سر زبونها افتاده. تو این چند وقته خیلیا در مورد این مسئله اظهار نظر کردن.بعضیا سنگسار این خانم رو عادلانه میدونن. یه عده ای میگن با توجه به قوانین و مستندات شرعی از اونجایی که شرایط اثبات وقوع زنا خیلی خیلی سخته عملا مجرم شناخته شدن متهمین از جمله ایشون خیلی بعیده. برخی علما! هم اعتقاد دارن چون در قرآن برای عمل زنا صد تازیانه به عنوان مجازات در نظر گرفته شده کلا سنگسار غیر شرعیه.یه تعدادی هم میگن اصولا به بقیه چه ربطی داره که یه خانم با یه مرد به غیر از شوهرش سکس داشته باشه! همه آزادن هر کاری دلشون میخواد بکنن مگر اینکه که آزادیهای بقیه رو محدود کنن. کسانی هم هستن که اصلا با قانون و شرع و لیبرالیسم کاری ندارن.حرفشون اینه که سنگسار یه نوع مرگ با اعمال شاق اس. دارش بزنین و همه رو راحت کنین! خلاصه اینقدر به قوه قضائیه فشار وارد شد که حضرات لطف کردن و اجرای حکم رو معلق کردن.یعنی اینکه فعلا دستا بالا تا ببینیم بعدا چی میشه. تا اینجا هر کسی نظر خودش رو میگفت و مشکلی هم نبود تا اینکه دیروز آقای احمدی نژاد تو یکی از مصاحبه هاش در نیویورک زد زیر همه چیز و گفت اصلا هیچ حکمی درباره خانم آشتیانی صادر نشده و این همه سر و صدا سر هیچه! این یعنی اینکه هر چی فعالین حقوق بشر و کارلا برونی و شوهرش و … میزدن تو سرشون که تو رو به خدا نکشینش و از اینور صدا وسیما و کیهان و کلا همه ی دولتی ها از قوه قضاییه حمایت تمام قد کردن سر کاری بوده! الان دارم به این موضوع فکر میکنم از ما ایرانیا که گذشت، مردم جهان چه گناه بزرگی مرتکب شدن که یه نفر فکر میکنه بنی آدم گوشاشون درازه! البته از اونجایی که اگه زنا زیاد بشه زلزله میاد و تر وخشک با یه آتیش میسوزن بنابراین با زیاد شدن جرم و جنایت توسط بعضیا، حتما یه نفر پیدا میشه که همه رو خر فرض کنه و اونارو هم با آتیش ما گناهکارا بسوزونه! با عرض معذرت از آقایان جنتی، صدیقی و بقیه به خاطر عدم رعایت کپی رایت!

« Newer Posts

دسته‌بندی