«کتاب دانشگاه ها» و احکام شرعی آنها، به ويژه کتب معارف دينی، که اهل اطلاع مي گويند، اين کتابها و کيفيت تدريس آنها موجب دوری جوانان است از دين؛ با مدرسهايي که همه، دارای سواد لازم و فضايل اخلاقی و اطلاع از فرهنگ انسان نو، و آگاه به زبان نسل نيستند -چنانکه بايد- و برخی با توصيه ی کسانی نامتعهد به اين کلاسها راه می یابند. چگونه مقامات بالا، از اين بابت در خوابی سنگين و غفلتي بزرگ بسر می برند؟ و بگو: چگونه درباره ی تورم وحشتناک و خرد شدن ملت زير فشار سرمايه داری و … ساکتند؟
ده را همه آب در ربوده
ما لاف زنان که کدخداييم
آيا خون اين همه شهيد، از زبان لحظات و تاريخ سخن نمي گويند (هذه دماوءک و في فمي تتکلم).
آيا به همين بسنده مي کنند که جنازه مطهر چند شهيد را در جاهايی که اصلا مناسب نيست [دانشگاه ها] دفن کنند. اگر راست مي گويند چند جنازه هم در بازار ، در دستگاه قضايی ، در کنار کاخ های اشراف ، در دامنه های توچال – نه قله توچال- در ميدان بار ، در اتاق اصناف و … و در مجلس و در ميان هيئت مجريه (دولت) دفن نمايند.
فقه تشيع -ميراث خون شهيدان بزرگ بشريت- در برابر اين اتفاقات، که چه بسا ايادي استعمار و اجانب آنها را کارگرداني مي کنند، مسئول است. خون شهداء دو حقيقت آميخته است: «خون و فرهنگ». خون شهيد غير از خون مقتول است. و خون تنيده در فرهنگ و فرهنگ تنيده در خون (شهداء الفضيله)، افتخاری بی مانند و بی همانند، که به نام «تشيع»، بر چهره ی خورشيد ثبت است و در هر فجر و شفق، چونان چلچراغ بزرگ عرش، در آسمان آويخته مي شود:
و علي الدهر من دماء شهيدين عليو نجله شهادان…
ببينيد اينگونه ميراثی را نمي شود به دست عده ای نا آگاه يا مومنانی ساده انگار يا مرتجعانی بسته ذهن سپرد يا نفوذيانی مرموز (والمسئول الاصلي هو الفقه).
كتاب آنجا که خورشيد می وزد؛ محمدرضا حکيمی، صفحات ۱۵۹ و۱۶۰